صانع پس از تو شعر چیست

ساخت وبلاگ

پس از پیکر جوان تو
بر سنگفرش داغ ترین شهر،
شبنم روی گلبرگ سرخ شعر نیست
مناظر و لحظه های بی نهایت زیبا
صانع و پروردگارِ حیِ توانا شعر نیست.
پس از تو شعر چیست
ای روئیده ی هورام، ای رؤیای تمام!
رهایی را به چند زبان هجی کردی؟
هو هو هو یا پیر هو همت هو
هنر برتر از تو؟
پلان به پلان می بینمت
پلاتو دانشکده زیر پایت
بیا بیا بیا
مستقیم به دوربین نگاه کن!
کاکه گیان، به دوربینم نگاه کن!
صانع توی چشم من نگاه کن!
به این مجسمه شرمگین نگاه کن!
خودم ام، دهان ندارم برای فریاد
اشک ندارم برای سیلاب گریه
مجال ندارم برای سوگواری!
می شنوی؟
(صدای بغص مادرم هنوز می پرسد:
تو ژاله را می شناختی؟
تو ژاله را می شنا، تو ژاله را می،
تو ژاله را، تو ژاله، تو، ژاله؟!
دایه! من ژاله های بسیاری می.،
اما ببین چه ژاله ای روی گل باغچه هست
فرق دارد با تابستانی که سیاهت کرد
فرق دارد با روزی که دیگر معلم نماندی،
نگاه بچه های کلاست هنوز به دروازه مدرسه
نگاه تو هنوز به لباسی که ترجیح دادی بر اجباری،
امروز من همراه نوبت دیالیزت هستم
خانم محترم اخراجی، عزیز دلم
بله، من ژاله های بسیاری می شناسم
فرو ریخته بر این خاک تَفتیده...)
به من نگاه کن صانع!
کنار گور خودم نشسته ام
بر مزار رؤیاهای نسلی بلا زده
روی تایم لاین خاطراتی که به آخر نمی رسد،
تاریخی که سرنوشتش ورق خوردن است
و حیاتی که انگار بدتر از مردن است.
سلام، تو صانع ژاله هستی؟
ای میان این همه دروغ
سرشار از آن همه راستی!
راستی هنوز سر همان چهار راهم
نمی دانم شاه، مصدق، ولیعصر
می دانی که، همان همیشه اشک آور.
پس از پیکر تو
پس از پیکره ی ابدی تو
با دستهایی خالی از تفنگ پدری
و قلمی در میان انگشتانی امیدوار
و دوربینی بر گردنی که خم نشد،
پس از پیکر جوانت
بر سنگفرش داغ ترین شهر
شعر چیزی جز گفتگو از و با تو نیست
شعر چیزی جز حماسه ی سفر کردن تا تو نیست.

هومن ربیعی

شاعر چشمان تو...
ما را در سایت شاعر چشمان تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hoomanrabie بازدید : 234 تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 ساعت: 21:08