و اتفاقاً داستان هایی دارم که
هیچ فشاری برای نوشته شدن نمی آورند
افسانه های شهیر نزدشان ناشناس اند
قصه هایی که دارم برای تعریف نکردن،
خوشا کاتبِ مردمانی بی نیاز بودن؛
و احتمالاً قلم به خونِ دلِ خویش نه
به جوهرِ دودهِ مرغوب می زنم
احیاناً به دارالحُسن کتابخانه کمال
بر کاغذ کاهی اعلا که مرآت است؛
نام تو را با تمام جهان نه
با یک نفر به اشتراک می گذارم
و
با تمام صداهایی که در گوش دارم
قصه هایی برای خوابیدن می نویسم،
تا نقابِ بیداری را بردارد و کاتاکالی را تمام
تا چشمهای بسته بازش را به خواب ببرم
به تماشای آن جهانی که باید می بود
نه این که هست برای نگفتن برای ندیدن...
هومن ربیعی
خرداد 1401
برچسب : نویسنده : hoomanrabie بازدید : 341